خواب دیدم سه شاخه رز سفید برات خریدم . 
اما یادم نیس چیشد که برشون گردوندم .


+ فقط دوس ندارم دوباره پروانم بره از پیله 
امیدوارم درک کنی :]

....

+ اگ برات سواله چرا همیشه انقد با زرا خوبم دلیلش اینه چون اون فقط منو درک میکنه و پشتمه

...

+ نه اصن دوس ندارم بلایی که سر خودم اومده رو سر یه انسان دیگه بیارم

....

+ فک کنم من بیشتر ناراحتت کردم
...

حتی نمیدونم حسم چیه . تا میشد گریه کردم ؛ شاید برای اینهمه احساسی که خرج کردم و نمیدونم کجا رفته .
هر وقت به روی خودم میارم که تو منو کمتر میخوای ،، گفتی انقد گارد نگیر . 
تو هنوز به فکرشی ...

+ همین که شبا دیگ بش فک کنم نمیکنم ینی فراموشش کردم

+ عکسشو نگه داشتم که دیگه بدونم به هر کسی دل ندم

+ تا وقتی مطمئن بشم بعدش نابود نمیشم

روحم ، داره زخم میشه :) 
میگی تو تجربه نداری و نمیفهمی :) 
پرسیدم چقد باید بگذره یا چه اتفاقی بیفته که مطمئن شی . جوابت این بود : نمیدونم ...

راست میگی . بهت حق میدم . همه چیز از طرف تو درسته . این منم که انسان نیستم . منم که همه چیم اشتباهه . 
یادمه یبار صبا گفت تو به هر کی میرسی زرتی عاشقش میشی :) 
خیلی ناراحت شدم ولی الان بم ثابت شد همه ی حرفاش درست بوده . 
.
.
.

گفت باز با سوالات ناراحتم کردی :) 
بازم حرف زدیم بعد اون  . سرد شدم ، نه انقدی که فکر کنه قهرم ؛ مثل دو تا همکلاسی .

نکنه غریبه ایم ؟ ....