توام دردو احساس میکنی؟ درد از توی فکرت میرسه به مغز استخونات..

هر چی میری به هیچ جا نمیرسی.انگار داری با ناخنای خودت صورتتو چنگ میگیری. ببینمت؟ از چشمای توام داره خون میچکه؟

یه روز میری تو یه اتاق در بسته ی تاریک .در اتاق قفله و هیچ پنجره ای نداره . یهو بالاسرتو نگاه میکنی میبینی سقف اتاق دریچه داره و تنها راه نجاتت پروازه . باید انقدر صبر کنی تا بال دربیاری ...

هی بچه جون ! هیسسس ! گوش کن.. توام میشنوی؟ صدای جیغ میاد . اگه هنوز میتونی جیغ بزنی پس یعنی توانت ته نکشیده..این درد همچنان بیشتر میشه.

نباید جیغ بکشی . باید سکوت کنی.باید گریه کنی..

اونجا که همایون میگه : یا از اول دل به رویایی نبند ،، یا بر این رویای ویران گریه کن

عشق سلطان است و باقی بنده ایم ،،زیر تیغش پای کوبان گریه کن 

درد را باران نمیشوید ولی،، زیر باران ، زیر باران گریه کن :)