یکی از اهمیت دادنش مینویسه . اون یکی شکایت میکنه که چرا بقیه غر میزنن وقتی میخواد از آدما دور باشه ..
یکی حس میکنه ته دنیاس بعد از خدافظی . اون یکی با پیامش خبر میده که هنوز درس میخونه و پشت کنکور مونده ...
به هر حال نمیشه دروغ گفت. در حال حاضر حالم خوبه ، هر چند که همدردی میکنم .


به رسم هر سال ، 31 شهریورو باید بنویسم . 
آخرین روز این فصل گرم لعنتی ؛ همیشه از تموم شدن تابستون خرسندم . همیشه نیمه ی دوم ساله که اونو رقم میزنه !

فال این لاو ؟ :)
خوشحال بودن بهم میاد . با اینکه همیشه و هنوزم درد از فکرم به  مغز استخونم نفوذ میکنه ،، این بار خوشحال بودن انتخاب منه ...

من آینده رو ساختم . 31 شهریور 1401 هنوز این پاندا نبودم .
الان اینجام : کنار شکلات ، با یه رشته ی خوب  و فعلا خوشحال !...