گودبای پارتی
15 شهریور 1396 بود . اولین سالی که نمونه قبول شدم . مدرسه ی ما سال تحصیلی رو از تابستون شروع میکرد.
دو تا گروه تو بخش عملی تشریح قلب از بقیه بهتر بودن . سرگروه ها یکی من بودم و یکی اون.
هر کی به سوالای شفاهی بیشتری جواب میداد گروهش میشد گروه برتر تشریح قلب.
-دریچه سینی سرخرگی در کدام قسمت قلب وجود دارد؟
هر دو با هم : بین بطن راست و سرخرگ ششی!
هر کاری کردم استاد گفت اون زودتر جواب داده. و اونجا بود که برای اولین بار صورتشو نگاه کردم:)
- اسمت چیه ؟
+محیا . اسم تو چیه ؟ ...
از مهر همون سال با هم دوست شدیم .هشتم همکلاس نبودیم ولی رفیق شدیم .
سال نهم بغل دستم میشست.. هیچوقت اون روزایی که خیمه میزد رو دفترش تا من نبینم داره راجبم مینویسه رو یادم نمیره .
من 21 آبان 98 حسمو بهش گفته بودم :)
دقیقه های زیادی رو سرکلاس بهش زل میزدم و اگه کلاس ساکت میشد صدای قلبم واضح شنیده میشد...
ما که تنها رفیق هم بودیم ...چرا وقتی احساسمو فهمید اولش ازم دوری کرد ؟ :)
چرا سر زنگای ریاضی میرفت ته کلاس ؟
بگذریم ... چهار سال گذشته ! ما با هم بودیم . تو کرونا ، تو مجازی ، حتی بعد از دومین آزمون ورودی برای دهم ،حتی وقتی بعد کرونا من مجبور شدم مدرسه مو عوض کنم ...
هیچکس هنوزم نمیدونه که من میتونستم سوالای تیزهوشانو جواب بدم ! اما چون میدونستم اون نمونه قبول میشه ، منم رفتم نمونه :)
هنوزم رفیقیم نه ؟ پس چرا از وقتی فهمیده من میخوام برم باهام حرف نمیزنه ؟ :)
چرا بازم استراتژیش اینه که وابسته نشیم :)))
مگه از این وابسته ترم میشه؟
نشد بعد کنکور ؟ اوکی مگه قرار نیست تا قبل رفتن ببینمت ؟ :)